ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

دخترم دومين بهار زندگي تو فرا مي رسه اما بدون که چهار فصل كامل نسيت . هواي تو هواي ديگريست .

سلام بابا جوونم . بازم دير شد تا از تو و خوبيهات بنويسم . ازت معذرت ميخوام . خيلي سرم شلوغ بود . خوب بگذريم خانم خانماي من چطوره ؟ الهي فدات شم چقدر ناز و دوست داشتني شدي . چقدر از دوست و آشنا و رهگذر و غريبه با كارها و حرفها و رفتارت دل مي بري . خيلي خانم شدي . هر روز مهر و محبتت رو بيشتر از روز قبل به خانوادت نشون مي دي . دوستت دارم نازگل من . تفاوتي نداره خواب باشم يا بيدار بابا ، زيباترين تصوير پيش چشمام تويي ناز گل من.  من و مامان خيلي دوستت داريم و از ديدن خودت ، چهره معصومانه و قشنگت ، كارها و حرفهات كلي لذت مي بريم . اين اواخر جفت ماماني ها يه مقدار كسالت دارند . از خدا بخواه كه هر چه زودتر حالشون رو خوب كنه . مخصوصا مام...
17 فروردين 1392
1